من حقيقت تو رو با گريه اثبات كردم
تو ولي بي واهمه تو فكر انكار مني
كاش يه لحظه سكوتت فراموش كني
با من از چيزايي كه منتظرم حرف بزني
من كجاي اين تباهي به تو وابسته شدم
تو كجاي لطمه خوردنم منو گم كردي
من دارم جون مي كنم ميون اين تنهايي
كاش مي شد واسه ختم قائله برگردي
مثل يك فاجعه بي سر و ته حيرونم
توي اين شعر شلوغ شبيه يك ويرونه م
مثل يك صدف توي قلب كوير افسرده م
بين درداي خودم يه عمر سرگردونم
ميدونم صد سال ديگه حال من همينه باز
روي تصميمت اگه اثر نداره خواهشم
كاش همت كني و منو يه جوري بشكني
كه نه تنها عشق از زندگي دلسرد بشم
مثل ي فاجعه بي سر و ته حيرونم
توي اين شهر شلوغ شبيه يك ويرونه م
مثل يك صدف توي قلب كوير افسرده م
بين درداي خودم يه عمر سرگردونم