قصه قصه ی نمک و نمکدونه‌

باید مادرزاد داشته باشی

باید تو خونت‌ باشه

یاد گرفتنی نیست

مال شما نداردِه

تف تو اون روتون‌ بیاد

هاااااااا ، همه چی دلی بوده..


دستا بی نمک شدن دور

عسلی دهنشون جا گاز کبود

خوردن زمین ، یارو مونده

پشتشون عین ، پدر بوده

یارو ماییمو‌ ، داستان داره

هرزه های دورم ، نقاب داره

مظلوم و معصوم و چاکرم

مارن ، بلعیدنم قورتم‌ میدن

اعتماد اسیدیه‌ تفش‌ میدم

لاشین‌ مگه خلافش برن

تنها زخمی لاکار بودم‌

گردهو منم جبرانگرم‌

دیرگیرم‌ اما، شیرگیرم‌

پولتیکوار بگات میدم

میخوری‌ اما ا’ غیب میاد

خاطراتت مرور اسمم میاد

تردی ترک دور و بریا

بودنشونم‌ ریدن برات

عقاب اوج تنهاییا‌

نباش درگیر نبودنا‌

اونا میگفتن عین تنا

پاشو برسه جرت میدنا‌

ها کور بودم من

ندیدم‌ مرده خورای‌ دورمو‌

دورم بودن شیرینی بودش‌

خوردن پشتم حرف بودش‌

اون در گوشا

وز وز چقد مردیا‌

همه جوره هدف بچلوننم

نسلشون‌ وصلن‌ گربه صفتن

با ریشم نراشون‌ لطیفه میشن

بگیریمشون‌ بی شک ماده میشن

جوووووون

رفقام‌ گلچین و اسمی ان‌

چت کنن چوبو‌ توت میدن‌

هوا نگیرتت‌ سر پایینم‌

رد بدم خاندان به خط میدم

ترکیدی تنهایی یا‌

درگیری برگردی اولا‌

ذات گوهتو‌ ردیفش‌ کنی
 
توبه گرگ مرگه همون گوهی
 
اون جوو عاشقی بود

مالیدن درش خیلی خوب

روح و قلبش کفش بود

نمیرفت اگه صدش نبود

زود تکرار شدی داداش

کم سنگین بالاسر باش
 
کاش مردی جایی نری‌

میگرفت انقد باختو ندین

هاااااااا